دانستنیها: طی قرون متمادی که از آغاز تاریخ بشر در کره زمین می گذرد، جهان ما شاهد رخدادها و پیشامدهای گوار و ناگوار و خوش و ناخوش بسیار بوده است. استقرار تمدن ها، تشکیل امپراتوری ها، پیدایش عقاید و باورهای سیاسی و حزبی، جنگ ها، رونق اقتصادی، گرسنگی و بیماری، کشف علاج بیماری ها، ترقیات علمی و سفر به فضا و ... همزمان با این رخدادها، نویسندگان و محققان و مورخانی نیز بوده اند که با ضبط و ثبت این وقایع، سعی در حفظ تاریخ بشر و انتقال آن به نسل های آینده کرده اند؛ اما متاسفانه آگاه یا ناآگاه و به عمد یا غیرعمدر در اکثر نوشته های خود یکی از مهمترین ارکان پیشرفت جامعه و فرهنگ بشریت را از قلم انداخته یا بسیار کمرنگ نشان داده و تنها نگاهی گذرا به آن داشته اند.
هر چند سخن درباره زنان و جایگاه و نقش آنان در دوره ایران باستان بسیار است؛ ولی ما در اینجا قصد ورود به این بحث گسترده را نداریم.
زنان ایرانی از عصر نوسنگی تا دوره ساسانی چه وضعیتی داشتند؟
مادرانی از سنگ و آهن
امروزه کاملا روشن و آشکار است که خلاف گفته بعضی مورخان یونانی، زنان ایرانی در دوره بتسان هرگز همچون کنیزکان در بند و اسیر حرمسراها و فاقد هرگونه حقوق اجتماعی نبودند. با ورود انسان از عصر غارنشینی به دوران یکجانشینی و کشاورزی و شکل گیری جوامع ابتدایی در حدود 9 هزار سال قبل، ساکنان اولیه فلات ایران نیز نخستین دهکده های اولیه را بر پایه تولید و کشت محصولات خوراکی در کنار شکار و جمع آوری غذا ایجاد کردند.
کشت و برداشت محصولات، زادن و پرورش فرزندان، تهیه غذا و نان، شکل دادن به سفال و ابداع چرخ سفالگری و در نهایت کوره و روشن نگاه داشتن آن به عنوان آتش خانواده و اجاق خانه نامیده می شود، وظایفی بود که طبیعت و زمان برعهده زن گذارد.
زنان از نوسنگی تا عصر مفرغ
زدان فرزندان، تولید مثل، اندیشه انتقال خون و نسب قبیله از طریق زنان، پایه و اساس اعتقاد به وجود نظام زن سالاری در آغاز شکل گیری تمدن در جهان و البته در فلات ایران شد. با این همه تا پیش از آغاز دوره نوسنگی بنا بر تحقیقات انجام شده به ویژه نظریات الیزابت بادنتر هیچ نظام برتری میان زنان و مردان وجود نداشته است؛ نه نظام پدرسالاری و نه مادرسالاری. در واقع زن و مرد با توجه به قابلیت ها و استعدادها و توانایی های خود در کنار هم و برابر هم زندگی و کار می کردند. آنان در واقع شریک و همکار و مکمل یکدیگر بودند. از آغاز دوره نوسنگی تا عصر مفرغ و دستیابی انسان به آهن که همزمان با شدت یافتن دوران دین ورزی است و البته با توجه به اشتغال زنان در امر کشاورزی و شناخته شدن آنان به عنوان ناقلان خون و نسب خانواده و قبیله، همزمان با قدرت یافتن زنان در اجتماع قبیله گی، پرستش رب النوع ها و الهه گان مونث که نماد باوری و حاصلخیزی و تکامل و محبت و عشق بودند نیز در میان جوامع اولیه شکل گرفت.
تندیس های رب النوع ها و ایزدان به دست آمده از تمدن های باستانی فلات ایران نظیر سیلک،حصار، گوی تپه، مارلیک، تورنگ تپه و همچنین تمدن های میان رودان و تمدن های باستانی غرب که همگی به شکل زنان و اغلب به شکل زنانی باردار نشان داده شده اند، حاکی از مقام و منزلت و قدرت زنان در این دوره تاریخی و وجود مادر کبیر است. در این دوران هر چند زنان از مقام و قدرت حکمرانی و معنوی برخوردارند اما مشخص است که تقسیم کار هنوز میان زنان و مردان دیده می شود. زنان نه حاکم مطلق بلکه به نوعی دارای شأن و منزلت بوده و به عنوان پایه و اساس و محور خانواده و قبیله،فرمانبرداری از آنان واجب و بدیهی بوده است.
زنان دوره آهن
با آغاز عصر آهن به تدریج مردان با برجسته نشان دادن قدرت خود در به کارگیری آهن و استفاده از خیش و ساخت سلاح، آن انصاف و برابری و تقسیم کار را فراموش کرده و دوران پدرسالاری را شکل می دهند. نظامی که در آن مرد در رأس قدرت قرار گرفته و تبدیل به حاکم بلامنازعه خانه و قیله می شودو حتی در بسیاری از جوامع، این حق را می یابد تا زنان را همچون اموال خود نگریسته و عقل و کارایی زنان را مترادف با مکر و افسون تعریف کند. استقرار اقوام آریایی در فلات ایران نیز به همین دوران تعلق دارد؛ یعنی دوران تحکیم قدرت جوامع مردسالار. با اینحال تفاوت های آشکاری میان جامعه پدرسالار آریایی با سایر جوامع دیده می شود.
مهمترین مساله، نقش پر رنگ ایزدان مونث در میان آریایی هاست که در آیین مزدیسنا نیز هر چند افول درجه پیدا می کنند اما همچنان دارای احترام بوده و حتی در زمان های خاصی در ردیف اهورامزدا قرار گرفته و پرستش شده اند. همچون آناهیتا (اردویسور ناهید) که مظهر پاکی و تقوی و نگهبان و ایزد موکل آب هاست یا ایزد چیستا که الهه دانش و خرد است و سینت آرمئتی یا سپندارمذ که در ردیف امشاسپندان قرار دارد و دختر اهورامزدا دانسته شده و مظهر پارسایی و خلوص و فروتنی و بردباری و نگهبان زمین و زنان نیک است.
در حکومت های برآمده از اقوام آریایی همچون هخامنشیان و پارت ها و ساسانیان، هر چند نظام مردسالار با قدرت بسیار وجود دارد اما براساس شواهد تاریخی روشن است که زنان از استقلال و حقوق خاص خود بهره مند بوده و در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی همپای مردان کار می کردند.
زنان هخامنشی
در این دوره زنانی را می بینیم که همپای مردان در امور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی فعالیت می کردند و این همپایی تنها خاص طبقه اشراف نبود؛ چرا که بر اساس الواح به دست آمده از تخت جمشید زنان به عنوان مالک و سرکارگر و کارگر ساده در کارگاه های مختلف از جمله بافندگی مشغول کار بودند. جالب اینجاست که جیره و حقوق دریافتی این زنان نه تنها کمتر از مردان نبوده بلکه در بعضی موارد بسیار بیشتر از مردان نیز دریافت می کردند و البته فعالیت زنان در دوره هخامنشی به کار در کارگاه ها ختم نمی شود. در این دوره زنانی را می شناسیم که لباس رزم پوشیده، در قالب سرباز، سردار و فرمانده ناوگان جنگی تا پایان جان برای دفاع از وطن خود جنگیده اند.
زنان اشکانی
در دوره اشکانی، هر چند در ایمان طبقه اشراف به نوعی شاهد چند همسری هستیم اما تنها یک زن ریاست کانون خانواده را برعهده داشت و این زن از این آزادی برخوردار بود که در صورت نارضایتی از همسر خود جدا شود.
رسم تعدد زوجات در میان طبقات دیگر جامعه اشکانی مرسوم نبودو هیچ مردی نمی توانست به راحتی همسر خود را طلاق دهد و زنان از حقوق و آزادی های خاص خود برخوردار بودند.
زنان ساسانی
در این دوره وضع اجتماعی زنان در دوره ساسانی را باید بسیار متفاوت با دوره های دیگر دانست. در این دوره زنان حقوق قابل توجهی داشتند. آنان حق مالکیت داشتندو می توانستند از شوهر خود به دادگاه شکایت کنند و حتی قیم پسران خود باشند؛ اقتدار زنان در این دوره آن اندازه است که مستقیما در امور حکمرانی و سلطنت دخالت کرده و حتی به مقام پادشاهی می رسند.