شوک جهانی با آخرین تیک آف خلبان ایرانی
روزنامه ایران : سهشنبه 26 مهرماه سال 90. ساعت 15 و 30 دقیقه. نگاه همه کارکنان فرودگاه مهرآباد به آسمان دوخته شده بود. صدای خلبان لحظهای از پشت گیرندههای برج مراقبت قطع نمیشد. نفس در سینهها حبس شده بود. دی ماه سال قبل هواپیمای بوئینگ 727 با 105 مسافر و خدمه در ارومیه سقوط کرد و بیش از 80 نفر آن کشته شدند. همه کارشناسان بخوبی میدانستند پس از تماس نوک هواپیما با زمین و ایجاد جـــرقه 3 تن بنزین موجود در هواپیما به سرعت آتش خواهد گرفت و همه مسافران در میان شعلههای آتش خواهند سوخت. سرانجام لحظه فرود فرا رسید و خلبان با شجاعت و جسارت فراوان هواپیما را بدون چرخ جلو روی باند به سلامت نشاند. صدای تشویق 117 مسافر پرواز فضای فرودگاه را پر کرد. به گفته بسیاری از کارشناسان هواپیمایی جهان فرود سالم این هواپیما به یک معجزه شباهت داشت؛ همه منتظر دیدن خلبان پرواز بودند. آخرین کسی که از هواپیما خارج شد کاپیتان هوشنگ شهبازی خلبان 58 ساله این پرواز بود که با مدیریت صحیح و شجاعت مثال زدنی هواپیما را بدون چرخ جلو روی باند فرود آورد.با او در سومین سالروز تولد دوبارهاش در مورد عوامل اصلی سقوط هواپیما در ایران و همچنین فعالیتهای بینالمللیاش برای رفع تحریم صنعت هوانوردی ایران به گفتوگو نشستهایم.
26 مهرماه سال 90 ساعت 30:15 دقیقه در آسمان تهران در آن ثانیههای پر از استرس و دلهره برشما و 117 مسافر بوئینگ 727 چه گذشت؟
هیچوقت در زندگی 26 مهرماه سال 90 را فراموش نمیکنم. روزی که من افتخار این را پیدا کردم که بهعنوان یک خلبان ایرانی وظیفهام را بخوبی انجام دهم و بهدنیا ثابت شد که خلبانان ایرانی از بهترین خلبانان جهان هستند.
من همشهری ریزعلی خواجوی هستم. 50 سال قبل او با رشادت و از خودگذشتگی توانست جان صدها مسافر قطار را از مرگ نجات دهد و بعد از نیم قرن این افتخار نصیب من شد .بعد از تحویل گرفتن هواپیما مسافران سوار هواپیما شدند. 80 درصد مسافرها اهل روسیه بودند و مقصد ما فرودگاه امام خمینی بود. با 117 مسافر و خدمه از مسکو برخاستم، قرار بود ساعت 20:15 دقیقه در فرودگاه امام خمینی به زمین بنشینیم. در نزدیکی زنجان از فرودگاه امام خمینی درخواست کاهش ارتفاع کردم. جلوتر آمدیم تا به منطقه 15 مایلی فرودگاه رسیدیم. باید سرعت را کم کرده و پس از بازکردن چرخها حالت نشستن میگرفتیم. از کمک خلبان خواستم تا چرخها را پایین بدهد اما چرخ جلو باز نشد.
همه مهارتهایی را که آموخته بودم، بهکار بستم اما چرخ جلو باز نمیشد. کنترل هواپیما را به دست گرفتم و از فراز فرودگاه امام خمینی(ره) گذشتیم و به منطقه شورآباد و کهریزک رفتیم. 28 دقیقه در آسمان کهریزک چرخیدیم تا سوخت هواپیما را کم کنیم. بلافاصله موضوع را به برج مراقبت اطلاع دادم و به طرف فرودگاه مهرآباد حرکت کردم.
چرا فرودگاه مهرآباد را برای فرود اضطراری انتخاب کردید؟
در آن لحظه من فرودگاه مهرآباد را انتخاب کردم چراکه اولاً فرودگاه امام خمینی یک باند داشت و در صورت فرود وسانحه باند برای ساعتهای طولانی بسته میشد و پروازهای خارجی مجبور میشدند بازگردند و این برای اعتبار خطوط هوایی ایران مناسب نبود ولی فرودگاه مهرآباد دو باند داشت که اگر یکی از باندها بسته میشد باند دیگر فعال بود. بحث دیگر نزدیکی به شهر و امکانات بیمارستانی بود و از آنجا که احتمال متلاشی شدن یا آتش گرفتن هواپیما میرفت نیروهای امداد میتوانستند با سرعت مجروحان را به بیمارستان منتقل کنند. پساز درخواست فرود اضطراری باند چپ فرودگاه آماده شد و من دقیقاً برای برج مراقبت مشخص کردم که کجا چرخهای هواپیما به زمین خواهد خورد و چه میزان سر میخورد و کجا متوقف خواهد شد. در آنلحظات همه تجربههایی که در طول بیش از 30 سال آموخته بودم را بهکار بستم.
چطور باتفکر و برنامهریزی در کنار مهارت، فرود اضطراری را مدیریت کردید؟
در آن لحظات سعی میکردم خونسردیام را حفظ کنم. خلبان نباید مرتکب اشتباه شود و همه سعی و تلاشم این بود که با کمترین آسیب ممکن هواپیما را روی باند بنشانم. قرار بود پس از نشستن از باند خارج شوم. 3 تن بنزین در باک هواپیما وجود داشت و میدانستم که با برخورد جلوی هواپیما به زمین و ایجاد جرقه هواپیما آتش خواهد گرفت.از برج مراقبت درخواست کردم روی باند فوم بریزند همچنین در خواست بیش از یکصد دستگاه آمبولانس وخودروی آتش نشانی کردم.
شروع به کم کردن ارتفاع کردم. از آنجا که هواپیما قدیمی بود و قدرت موتورهای آن با هم برابر نبود هنگام تماس چرخهای عقب با زمین هواپیما به یک طرف کشیده میشد و بال هواپیما زمین میخورد و آتش میگرفت.
چه زمانی به مسافران پرواز وضعیت فرود اضطراری و شرایط سختی را که در آن قرار داشتید، اعلام کردید؟
وقتی تلاشهای ما برای بازکردن چرخ جلوی هواپیما بیفایده ماند این حق را به مسافران دادم که در جریان وضعیت بدی که در آن بودیم قرار بگیرند. در آسمان کهریزک وقتی به این نتیجه رسیدم که باید هواپیما را بدون چرخ فرود بیاورم 20 دقیقه قبل از فرود سرمهماندار را صدا زدم و از او خواستم شرایطی که در آن قرار داریم و همچنین دستورات ایمنی لازم برای فرود اضطراری را به دو زبان انگلیسی و فارسی برای مسافران بگوید.
از ثانیههایی بگویید که به سرعت به باند نزدیک میشدید.
لحظات به سرعت سپری میشد و من فقط به نجات انسانهایی که پشت سر من روی صندلی نشسته بودند، فکر میکردم. آخرین لحظات وقتی به باند نزدیک میشدیم، در چند ثانیه همه 50 سال زندگیام جلوی چشمانم آمد. دوران کودکیام در شهر میانه، روزهایی که پدر آموزگارم از مدرسه به خانه میآمد و من با خوشحالی خود را در آغوش او میانداختم، دوران دانشگاه که با شوق تحصیل در هوانوردی سپری شده بود و پس از آن ازدواج و فرزندانم که همیشه آرزوی دیدن موفقیتشان را داشتم، روزی که نخستین پرواز را انجام داده بودم، همه این خاطرات از مقابل چشمانم عبور کرده بود، بلافاصله به خود آمدم و سعی کردم آرامش داشته باشم. تا آن لحظه هیچگاه مرگ را به این نزدیکی احساس نکرده بودم. تا قبل از اینکه مرگ را حس کنم، کار مدیریتی میکردم، ولی از آن لحظه به بعد من هم یکی از همان مسافرانی بودم که لحظه به لحظه به مرگ نزدیک میشد. در آن لحظه با خود میگفتم آیا قرار است 30 ثانیه دیگر بمیرم؟ آیا قرار است در آتش بسوزم؟ همه اینها در چند ثانیه اتفاق میافتاد و من به سرعت بر خود مسلط شدم متأسفانه برج مراقبت در آخرین لحظه اعلام کرد روی باند فوم ریخته نشده و باید هواپیما را به هر صورتی که میتوانم روی زمین فرود بیاورم.
وقتی اعلام شد روی باند فوم ریخته نشده است، چه حسی پیدا کردید؟
خیلی عصبانی شدم. متأسفانه ضعف مدیریتی در آن لحظه نمود عینی پیدا کرده بود. احساس کردم همه چیز دست به دست هم داده تا این هواپیما از بین برود. در آن لحظه متوجه شدم که همه چیز به من بستگی دارد و هیچ شخص و امکاناتی نمیتواند به من کمک کند. خوشبختانه باد مخالف نمیوزید و من هواپیما را روی چرخهای عقب فرود آوردم و سپس سرعت را کاهش دادم. ساعت 16 هواپیما با موفقیت بدون آنکه از باند خارج شود، متوقف شد. حس خوبی در آن لحظه داشتم، اما از اینکه به درخواستهای ایمنی من توجهی نشده بود، خیلی عصبانی بودم، به طوری که پس از خارج شدن از هواپیما سر مسئولان فریاد میزدم. من به وظیفه حرفهای و انسانیام عمل کرده بودم و توقع داشتم دیگران نیز به وظایف خود عمل کنند.
جایگاه امنیت را در زندگی چگونه میبینید؟
امنیت و زندگی از دیدگاه من که بیش از 30 سال در هوانوردی خدمت کردهام، یعنی به وقوع نپیوستن سانحه. با تکیه بر تجربه 35 سالهام با قاطعیت میگویم زنجیرهای از اشتباهات باعث به وجود آمدن سانحه میشود. بنابراین باید این زنجیره را بررسی کنیم. وقتی سانحهای وجود نداشته باشد، میتوانیم در زندگی احساس امنیت کنیم. نمیتوانیم بگوییم جان مسافران فقط دست خلبان است.
چرا در بسیاری از سوانح هوایی کشورمان، خلبان به عنوان مقصر حادثه شناخته میشود؟
در هواپیمایی 5 لایه داریم که آن را به پنیر هلندی تشبیه میکنیم. پیکانی رها میشود و از این لایهها عبور میکند. آخرین لایه خلبان است که باید جلوی این پیکان را بگیرد.
آیا همه اینها به خاطر تحریم یا دشمنی غرب با ایران است؟
به عقیده من مسأله خودتحریمی فراتر از تحریم است. ما به گفته رهبرمعظم انقلاب با تکیه بر نیروهای جوان تحریمها را دور میزنیم. در 8 سال دفاع مقدس ما با دست خالی جلوی صدام و دنیا ایستادیم، اما امروز به خاطر بیتدبیری برخی، انسانهای زیادی را در سوانح هوایی به راحتی از دست میدهیم. چرا نباید مقصران سوانح هوایی معرفی و مجازات شوند. آیا همیشه خلبان کشته شده مقصر است. بعد از آنکه موفق شدم هواپیما را سالم روی زمین فرود بیاورم، به یکی از مسئولان گفتم خلبانی که قرار بود کشته شود، زنده است و نمیتوانید بگویید خلبان مقصر است.خواست خدا بود که به کسی آسیبی نرسید. من فقط وظیفهام را انجام دادم، اما آیا نباید مقصران حادثه معرفی و محکوم میشدند؟ من به عنوان یک خلبان ایرانی بحران را تبدیل به فرصت کردم و از آن سال تصمیم گرفتم تا به جهانیان بگویم سیاست نباید جان انسانها را تحتالشعاع قرار دهد. این نخستین و مهمترین اصل هوانوردی است. من در این راه پرچم ایران را در سازمان ملل به اهتزاز درآوردم و از حقوق هوانوردی بینالمللی ایران دفاع کردم، اما متأسفانه در دولت قبلی برخوردی با من انجام گرفت و 10 سال زودتر از موعد بازنشستهام کردند. وقتی یک پزشک به خاطر قصور پزشکی محاکمه میشود، چرا مسئولان که در یک سانحه هوایی مقصر هستند معرفی و مجازات نمیشوند و متأسفانه خلبان را که در آخرین لحظه هم برای نجات جان مسافران هواپیما تلاش میکند و جان خودش را از دست میدهد، به عنوان مقصر سانحه معرفی میشود. کسی که نمیتواند از خودش دفاع کند.
عشق به پرواز از چند سالگی در شما به وجود آمد؟
من تا 12 سالگی در میانه زندگی میکردم. پدرم معلم بود و پس از بازنشستگی به خاطر ارتقای تحصیلی فرزندانش به تهران مهاجرت کرد. در تهران تحصیلاتم را در هنرستان ادامه دادم و پس از اخذ دیپلم مکانیک در هنرسرای عالی کشور قبول شدم و به خاطر علاقهای که به پرواز داشتم، تحصیلاتم را در سازمان هواپیمایی کشوری ادامه دادم. پس از استخدام، سالها در بخش صلاحیت پرواز هواپیما فعالیت میکردم و با امضای من، هواپیمای شرکتهای مختلف اجازه پرواز پیدا میکرد که پس از گذراندن دورههای تخصصی پرواز، خلبان شدم.
پس از حادثه 26 مهرماه سال 90 دیدگاه شما به زندگی چقدر تغییر کرد؟
پس از این اتفاق نگاه من به زندگی 180 درجه تغییر کرد. بعد از این سانحه یک ماه اجازه پرواز به من داده نشد تا کارشناسان علت سانحه را بررسی کنند. در این یک ماه خیلی فکر کردم. سؤالات بسیاری در ذهنم نقش بست که 3 سال است به دنبال یافتن پاسخ مناسبی برای آنها هستم. اهدافی که پیش از آن به دنبالش بودم، عوض شد و هدفهای بالاتری را جایگزین آنها کردهام. امروز هدف من گرفتن حق مسلم کشور در داشتن ناوگان هوایی ایمن است و کشور امریکا حق ندارد ایران را از داشتن چنین حقی محروم کند. امریکا بر اساس معاهده ایکائو نمیتواند هیچ کشوری را از داشتن این حق محروم کند. خوشبختانه خانوادهام من را در این راه همراهی میکنند. از آن روز دخترانم 26 مهرماه هر سال برایم جشن تولد میگیرند و امروز سومین سالگرد تولدم است.
شیرینترین خاطرهای که در ذهن شما باقی مانده است؟
چهار ماه پس از حادثه 26 مهرماه سال 90، پروازی از بندرعباس به تهران داشتم. آن روز سه پرواز انجام داده بودم و این آخرین پروازم در آن روز بود. ساعت یک بامداد بود و وضعیت جوی نامطلوب بود. قبل از پرواز به مسافران اعلام کردم که وضعیت جوی مطلوب نیست و هواپیما تکانهای شدیدی خواهد خورد اما تلاش میکنم تا این تکانها شدید نباشد. پس از تیکآف، سرمهماندار پرواز اعلام کرد یکی از مسافران که زن جوانی است، به خاطر ترس از ارتفاع دچار افت فشار شده و هر لحظه وضعیت او وخیمتر میشود. از او خواستم کمکهای اولیه را انجام دهد در نزدیکی کرمان بودیم و تصمیم داشتم در کرمان فرود اضطراری کنم. برای آخرین بار سرمهماندار را صدا زدم تا آخرین وضعیت مسافر بیمار را جویا شوم اما به جای او، یکی از مهماندارها آمد. عصبانی شدم و گفتم به سرمهماندار بگویید کاپیتان شهبازی آخرین گزارش وضعیت بیمار را میخواهد. مهماندار بلافاصله نزد بیمار برگشت و موضوع را به سرمهماندار گفت. آن طور که مهماندارها گفتهاند، این زن بعد از اینکه فهمید خلبان هواپیما کاپیتان شهبازی است، چشمانش را باز کرد و از مهماندارها پرسید کاپیتان شهبازی همان خلبانی است که هواپیما را بدون چرخ روی باند نشاند؟ بعد از اینکه مهماندارها تأیید کردند، فشار خون او به حالت عادی برگشت و روی صندلیاش نشست و درخواست یک فنجان قهوه کرد.
اگر بخواهید جملهای در سالروز سومین تولدتان به رئیس جمهوری بگویید، چه میگویید؟
از رئیس جمهوری دولت تدبیر و امید میخواهم در امور هواپیمایی سیستماتیک عمل کنیم. کسانی را در رأس سازمانهای مهمی چون سازمان هواپیمایی که به اعتقاد من اهمیت آن کمتر از سازمان انرژی اتمی نیست به کار بگیرند که علاوه بر داشتن مدیریت، افرادی دلسوز و با تفکر باشند و بتوانند از حقوق مردم ایران در داشتن ناوگان هوایی ایمن در جهان دفاع کنند.