سوری - فریازان | ||||||||||||||||
تحلیل کمپین پژو607در برابر رنو
کارشناس تحلیلگر : لیلا بینش [ پنج شنبه 93/6/20 ] [ 2:4 عصر ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
مکانیسمهای تاثیزگذاری داستان
در سال 1748 یک سیاستمدار و نجیب زاده انگلیسی به نام جان مونتاگ، کنت چهارم ساندویچ، اوقات فراقت خود را به کارت بازی می گذراند. او علاقه داشت هنگام بازی تنقلات میل کند بنابراین با یک دست بازی می کرد و با دست دیگرش چیزی می خورد. ولی مجبور بود مثلا اول نان تست را به دهان بگذارد و بعد برش گوشت را ، به همین دلیل برای اینکه یک دستی بتواند راحتتر نان و گوشت را بخورد، گوشت را لای نان گذاشت و همین جا بود که ساندویچ اختراع شد. این برشهای نان همراه با گوشت یا همان ساندویچ به محبوبترین غذای اختراع شده دنیای غرب تبدیل شد.» چیزی که در این مورد جالب است این است که دیگر امکان ندارد شما فراموش کنید که ساندویچ چطور اختراع شد. ولی اگر این مطلب به شکل دیگری به شما ارائه می شد مثلا فقط جنبه اطلاعات دادن را داشت شاید فراموش تان میشد. بیشتر از 27 هزار سال است که اولین نقاشی غارنشینان کشف شده است داستان سرایی اساسی ترین روش گفتگو محسوب می شود. چطور مغز می تواند در هنگام داستان گفتن فعالتر شود؟ همه ما از داستان لذت می بریم چه به صورت رمان، فیلم یا حتی چیزی باشد که دوستمان برای ما تعریف می کند. اما چرا زمانیکه اتفاقی را به صورت داستان می شنویم برایمان جالب تر می شود؟ جواب آن ساده است زمانی که ما اطلاعاتی را در غالب یک برنامه خسته کننده پاور پوینت می شنویم قسمتی از مغز ما فعال می شود که دانشمندان به آن قسمت بروکا و ورنیک می گویند که قسمتهای پردازش زبان را در مغز به حرکت درآورده و اینجاست که ما کلمات را به معنی تبدیل می کنیم. زمانیکه کسی برای ما داستان تعریف می کند یک سری چیزها تغییر می کند به این صورت که نه فقط قسمت های پردازش زبان ما فعال می شود بلکه بخش های دیگر مغز که مربوط به تجربه کردن اتفاقهای یک داستان است نیز فعال می شوند. اگر کسی در مورد یک غذای خوشمزه بگوید سنسورهای کورتکس مغز روشن می شود. اگر این مسئله در مورد حرکت باشد کورتکس مربوط به حرکت فعال می شود. استعاره هایی مثل این خواننده صدای مخملی دارد و یا او دستهای چرم مانندی دارد سنسورهای کورتکس را بیدار می کند. یک داستان می تواند تمام مغز شما را به کار اندازد. زمانیکه ما برای کسی داستان تعریف می کنیم به روش فکری خود شکل می دهیم و همین اثر هم روی مغز شنونده داستان ایجاد می شود. مغز گوینده و شنونده داستان هر دو با هم هماهنگ است. فقط با گفتن ساده یک داستان می توان ایده ها، افکار و احساسات را در مغز شنونده ایجاد کرد. هر چیزی را که شما تجربه می کنید برای دیگران هم به همان شکل قابل تجربه است ؛ به عبارت دیگر همان بخش مغزی که در شما فعال می شود در دیگران هم به همان شکل فعال می شود. حالا جالب شد دیگر میدانیم که مغز ما هنگام شنیدن داستان فعال می شود. تنها سوالی که بی جواب مانده است این است که چرا اینطور می شود؟ چرا یک داستان که اتفاقاتی پشت سر هم است می تواند یک چنین اثری بر روی یاد گیری ما بگذارد؟ پاسخ ساده ای دارد : مغز ما اینطور سیم کشی شده است. یک داستان اگر به ساده ترین شکل خود شکسته شود به یک ارتباط علت و معلولی تبدیل می شود. این همان روش تفکر ماست. ما در طول روز در قالب قصه فکر می کنیم حالا چه در مورد خرید روزانه یا کار یا همسرمان باشد. ما در مورد هر عمل خود داستان های کوتاهی را در سرمان می سازیم. داستان ها و غیبت ها 65% مکالمات روزانه ما را تشکیل می دهند. هر وقت که ما داستانی را می شنویم می خواهیم آنرا به یکی از تجربیات موجود خود ربط دهیم. به همین دلیل است که استعاره در مکالمات ما بسیار بهتر عمل می کند. در همان حین که مشغول یافتن تجربه موجود در مغز خود هستیم قسمتی از مغز به نام اینسولا فعال می شود که به ما کمک می کند به همان تجربه درد یا لذت یا تنفر پیوند بخوریم تصویر زیر بهتر این فرایند را توضیح می دهد : ما استعاره و اتفاقات حرفی را به طور اتومات به هم پیوند می دهیم. هر چیزی در مغز ما در جستجوی رابطه علت و معلولی چیزی است که ما سابقا آن را تجربه کرده ایم. تا به حال این را تجربه کرده اید که کسی به شما داستانی را تعریف کند و شما دو هفته بعد همان داستان را طوری برای او تعریف کنید که انگار ایده خودتان بوده است؟ این مسئله کاملا طبیعی است و همچنین یکی از قویترین راه های هماهنگ کردن دیگران با ایده ها و افکار خودتان است. داستان، تنها راه فعال کردن بخش های مغز شنونده به منظور تبدیل داستان به تجربه و نظر شخصی است. اگر پروژه ای که دارید بهترین ایده است آن را با داستان برای دیگران نیز می توانید به بهترین ایده برای انجام تبدیل کنید. داستان سرایی تنها راه القای ایده و نظریه شخصی به دیگران است. البته بهتر است که کوتاه باشد و از زبان ساده استفاده شود چراکه بخش های مرتبط با اتفاقات را در مغز فعال می کند. همه ما به داستان های خوب علاقه داریم. در هزار و یک شب، شهرزاد قصه گو، پس از روایت کردن قصه های دنباله دار شبانه برای شوهر زن گریز خود، از اعدام نجات پیدا می کند، چرا که شوهرش برای شنیدن ادامه داستان، اعدام شهرزاد را به تاخیر می انداخت. امروزه ما هم ساعت دو صبح برای گرفت ه دی.وی.دی قسمت بعدی یک فیلم پر طرفدار، آن هم در یک شب غیر تعطیل و با این که می دانیم قرار است چند ساعت بعد به سر کار برویم، صف می بندیم و یا آن که حریصانه در صفحات مجلات به دردنخور به دنبال ادامه داستان می گردیم، آن هم زمانی که کارهای بسیار مفیدتر دیگری باید انجام دهیم. دلیل این که داستان ها تا این حد برای ما متقاعد کننده هستند چیست؟ به عنوان یکی از پیشگامان تحقیقات در زمینه اکسی توکسین، زاک روش های مختلفی به منظور شبیه سازی آزادسازی این هورمون انجام داده است از جمله وضعیت های هماهنگی که طی آن موضوع آزمایش وی مورد قبول فرد بیگانه ای قرار می گیرد. اما قوی ترین مورد مربوطه در این زمینه داستان های با بار احساسی است که بنابر باور وی، از میان همه هیجانات آن دسته از هیجاناتی در ما توسعه پیدا می کنند که باعث آزاد شدن اکسی توکسین شوند که بهترین در نوع خود به حساب می آیند.
تحقیق حاضر فعلا در اینجا متوقف می شود، اما بدون توجه به پردازش و یا عدم پردازش داستان ها در مراکز پاداش مغز، هیچ شکی وجود ندارد که ممکن است از طریق دیگر فعالیت های شدیدتر مقید به داستان هایی که می شنویم شویم. از دیدگاه تکامی، این امر نشان می دهد که داستان ها باید از فواید ماندگاری برخوردار باشند. تهیه کننده: خانم مرجان خسروی با نظارت:دکتر شهریار شفیعی [ یکشنبه 93/6/2 ] [ 8:46 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
اینجا جنگل دراز نو در استان گلستان شهر کردکوی هستش جاتون خالی خیلی زیباست [ شنبه 93/5/25 ] [ 7:51 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
ورمی کمپوست چیست؟
[ شنبه 93/4/14 ] [ 9:49 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
برای موفقیت در زندگی اینها را باید بدانید
بسیاری از مردم برایشان مهم نیست که شما ماشین نو خریده اید یا ارتقا شغلی گرفته اید. یا شاید حتی متوجه این مساله هم نمی شوند. بنابراین نباید خوشحالی خود را بر اساس واکنش آنها بگذارید. اگر دایم نیازمند توجه دیگران باشید، نمی توانید زندگی شادی را تجربه کنید . 2. افرادی که واقعا شما را دوست دارند، نمی خواهند مالک شما باشند. آنها خودتان را دوست دارند و بقیه چیزها برایشان نامفهوم است . این علاقه عشق نام دارد. برای افرادی که شما را دوست دارند احترام قایل باشید و برای داشتن و خوشحالی آنها همه تلاش خود را انجام دهید. اما حسادت در این امر مفهومی ندارد . 3. فقط به پول و درآمد بیشتر فکر کردن خوبشختی نمی آورد . اگر همه لذت های دنیا را بر درآمد و دارایی بیشتر تعریف کنید، نمی توانید از شادی های کوچک و ارزشمند زندگی بهره مند شوید. وقتی دایم در حال کار باشید نمی توانید در کنار دوستان یا در جمع خانواده بودن را تجربه کنید . 4. وام در هر مقطعی می تواند شما را از زندگی عقب نگه دارد . سعی کنید تا حد امکان خود را زیر بار قرض و وام قرار ندهید. این می تواند شما را در زندگی عقب نگه دارد . 5. سخن شناسی بسیار موثر است. هنگامی که بتوانید به حرف ها و خواسته های اطرافیان واکنش درستی داشته باشید، می توانید تاثیر خوبی هم روی آنها بگذارید. هنگامی که بتوانید با حرف های درست ، نظر کسی را تغییر دهید، کاری را پیش ببرید، کودکی را از ترس رها کنید یا موجب اعتماد به نفس فردی بشوید، یک قدم به سوی موفقیت برداشته اید .
مردم به مسوولیت های خود در قبال دیگران بیشتر پایبند هستند و به ندرت به این فکر می کنند که در برابر نیازها و خواسته های خودشان هم مسوولیت دارند. اگر نتوانید برای خود ارزش قایل شوید، نمی توانید موفقیت و شادی در زندگی را بیابید . 7. همیشه برای وقایع ناخواسته آماده باشید. زندگی فراز و فرود بسیاری دارد و انسان موفق کسی است که بتواند از لحاظ روحی خود را برای مواجهه با انواع مشکلات و موانع آماده و گوش به زنگ کند. همیشه سعی کنید در مسیری که حرکت می کنید، یک برنامه ریزی دقیق دیگر هم داشته باشید تا در صورت بروز مشکل، به آن پناه ببرید . 8. به دیگران اجازه ندهید شخصیت شما را تغییر دهند. در تعاملات اجتماعی نباید به دیگران اجازه دهید با حرف و رفتار خودشان، شخصیت اصلی و واقعی شما را تغییر دهند و به شما بگویند که چه کسی هستید و چه کاری باید انجام دهید. همیشه خودتان باشید و همزمان از مشاوره دیگران کمک هم بگیرید . 9. همیشه باید جلوتر از نیاز خود باشید. همیشه سعی کنید در رقابت باشید. رقابت موجب پیشرفت می شود. وقتی خود را بالاتر از دیگران دیدید، حتی با خودتان رقابت کنید. هرگز اجازه ندهید تب و تاب تلاش بیشتر خاموش شود .
وقتی بتوانید خود را از نگاه دیگران ببینید، می توانید روی نقاط ضعف خود کار کنید و خیلی درست و منطقی آنها را برطرف کنید . 11. برای هر کاری یک گرایش درونی نیاز است. جهان بینی هر فردی در گرایشات و اعتقادات او ریشه دارد. باید برای خود سمت و سوی مشخصی تعیین و بر اساس آن پیش بروید. این تمایلات شما را به مسیری که می خواهید، پیش می رانند . 12. زندگی در زمان حال موجب تمرکز بیشتر است. قبول کنید که گذشته و آینده نمی توانند تاثیری در زندگی شما داشته باشند. باید از زمان های حال نهایت استفاده را ببرید. باید با درس از گذشته و نگاه به آینده در اکنون زندگی کنید و برای پیشرفت تلاش کنید . 13. انسان های متفاوت موجب رشد آدمی می شوند. سعی کنید از انسان هایی که مانع از پیشرفت شما هستند دوری کنید. در عوض، با افرادی دوستی های نزدیک داشته باشید که موجب تفکر بیشتر و ارتقا موقعیت شغلی و زندگی شما می شوند . 14. سفر کردن نیز موجب پیشرفت است. سفر به مکان های مختلف نه تنها باعث می شود تا با مردم و فرهنگ های متفاوت آشنا شوید، بلکه موجب تازه شدن فکر و استراحت مغز نیز می شود. به این واسطه با ایده های بیشتر و ناب به کار خود بازخواهید گشت .
هرگز تا وقتی که از کاری راضی و خوشحال نیستید، خود را اسیر آن نکنید. از اینکه برای یافت شغل مورد دلخواه خود محل کارتان را عوض کنید، ناراحت نباشید. با یافتن شغلی که همه جانبه شما را راضی کند، موفقیت بیشتری در انتظارتان خواهد بود . 16. مراقب سلامت خود باشید. هرگز نباید با کارهای سنگین سلامت خود را به خطر بیندازید. با برنامه ریزی دقیق، کارهایتان را پیش ببرید .
برای اینکه همیشه از شهرت خود بهره بگیرید، باید صادق، درستکار و قابل اعتماد باشید و به دیگران نیز احترام بگذارید . 18. بر اساس احساسات نمی توان تصمیم درست اتخاذ کرد. سعی کنید عصبانیت، خشم یا خوشحالی بیش از حد خود را مدیریت و کنترل کنید. با این احساسات نمی توان در کار و محل کار چندان موفق و حرفه ای بود .
حتی اگر دوستان و اطرافیان موجب ناامیدی یا شکست شما در کار یا زندگی شدند، باید به قدری قلب بزرگ داشته باشید که بتوانید آنها را ببخشید. این ببخش موجب می شود تا فکرتان از انرژی های منفی دور باشد و بیشتر به سمت موفقیت پیش بروید. در ضمن، باید خودتان را نیز برای اشتباهات خود ببخشید . 20. همیشه هدف بزرگ تر برای خود تعیین کنید.
ما در دنیایی زندگی می کنیم که بسیار بسیار بزرگ تر از ما است. پس باید اهداف ما هم بزرگ تر از آنچه تصور می کنیم باشد. هر چه هدف بزرگ تر و منطقی تر باشد، تلاش و امکان موفقیت بیشتر می شود .
این جمله کلیشه ای و تکراری را زیاد شنیده یا گفته ایم. اما واقعا باید باور کنید که زندگی کوتاه است و باید از آن به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. به جای ناراحتی، غم یا ناامیدی، بیشتر تلاش کنید و اگر در مسیری از کار با مانع روبه رو شدید، مسیری دیگر را امتحان کنید . 22. چیزهای زیادی هست که نمی دانید. در زندگی مسایل و دانش بسیاری هست که آدم ها نمی دانند. هر اندازه که مطالعه زیادی داشته باشید، باز هم علومی هستند که شما از آن آگاهی ندارید . بنابراین، خود را به درس هایی که خوانده اید محدود نکنید و همیشه برای مطالعه بیشتر زمان بگذارید . 23. باید با خودتان صادق باشید. اگر قرار است پیشرفت کنید و به یک انسان موفق تبدیل شوید، بسیار مهم است نقاط ضعف و اشکالات خود را بشناسید و آنها را برطرف کنید . 24. شاد بودن یک انتخاب است. شادی و خوشبختی در زندگی یک انتخاب است. وقتی انتخاب کنید که شاد باشید و به همه مسایل خوش بینانه نگاه کنید، موفقیت بیشتری را به سمت خود جذب خواهید کرد . 25. اعتماد به نفس موجب رشد می شود. هنگامی که به توانایی های خود ایمان و اعتقاد داشته باشید، می توانید بیشتر به سوی موفقیت پیش بروید . 26. همه همیشه می ترسند. این را باور کنید که مردم از شکیت هراس دارند. اما انسان های موفق، همیشه ترس های خود را قبول می کنند و با تلاش هیجانات منفی آن را از خود دور می کنند و گام های استوار به سمت اهداف خود بر می دارند . 27. مردم به هم زخم می زنند. برای موفق بودن مهم است که به دیگران آسیب نرسانید و به آنها زخم نزنید. خوشحال کردن اطرافیان، حتی در اندازه کوچک، می توانید تاثیر شگرفی در پیشرفت شما داشته باشد . 28. هیچ چیز کامل نیست. باید این را باور کنید هیچ چیزی و هیچ کس کامل نیست. برخلاف فیلم ها، در دنیای واقعی لزوما انسان خوب و شخصیت موفق پیروز نمی شود. باید بدانید که زندگی فراز و فرود دارد و ممکن است با موانع بسیاری مواجه شوید . 29. از موفقیت افراد موفق درس بگیرید. با مطالعه زندگی افراد موفق و پیشرو می توانید مسیر درست تری برای پیشرفت خود تعیین کنید . 30. خوش شانسی نیز یکی از جنبه های موفقیت است. این را بدانید با تلاش دایمی و مستمر می توانید برای خود خوش شانسی هم ایجاد کنید منبع : brand tech [ شنبه 93/4/14 ] [ 9:45 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 93/4/8 ] [ 5:29 عصر ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
یک روز، آخرای ساعت کاری بانک، پسر بچه ای با یک قبض در دست نزد تحویل دار بانک رفت و گفت: [ پنج شنبه 93/4/5 ] [ 8:50 صبح ] [ عباس سوری ]
[ نظرات () ]
|
||||||||||||||||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |